MLOVEA سایتی برای عاشقان ایران زمین

دارای شعر .نامه. مطلب.جوک . گالری عکس .لینگستان سایت های ایرانی .مقاله .مطالب پند آموز

MLOVEA سایتی برای عاشقان ایران زمین

دارای شعر .نامه. مطلب.جوک . گالری عکس .لینگستان سایت های ایرانی .مقاله .مطالب پند آموز

دلم گرفته است

 

تنهائی

دلم گرفته است...میخاهم بگریم اما اشک به میهمانی چشمانم نمی آید ,

تنم خسته و روحم رنجور گشته و میخواهم از این همه ناراحتی بگریزم

 اما پا هایم مرا یاری نمیکنند . مانند پرنده ایی در قفس زندانی گشته ام .

 از این همه تکرار خسته شده ام , چقدر دلم میخواهد طعم واقعی زندگی را بچشم ,

 چقدر دلم میخواهد مثل قدیم عاشق هم بودیم ,

 چقدر دلم میخواهد مثل قدیم کلمه ی دوستت دارم را هر روز از زبانت بشنوم ,

ولی افسوس آن کلمه که مرا به زندگی امیدوار می کرد

 هال به فرا موشی سپرده شد و جایش را تحقیر گرفت .

 

تو را من چشم در راهم

   

 

تو را من چشم در راهم
شباهنگام، که می گیرند در شاخ تلاجن، سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم
شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه! من از یادت نمی کاهم؛
تو را من چشم در راهم

 

 

 

اشک خواهم ریخت برای تو...!

اشک خواهم ریخت برای تو...!
 
برای تویی که ذره ذره وجودم را در دستهای نازک فشردی...!
 
تا آخرین امید را از من جدا سازی برایت اشک خواهم ریخت..!
 
برای تو ای انسان قرن بیستم.
 
برای تویی که زندگی را بدرود گفتی و وجود را در اعماق تمدن و پیشرفت غرق کردی
 
 برای تو ای انسان قرن بیستم... ای انسان قرن تمدن ....!
 
برای تو گریه خواهم کرد. برای تو اشک خواهم ریخت ...!
 
برای تنهاییت ... و بر سر مقبره اصالت از دست رفته ات ...!
 
شمعی کوچک روشن خواهم کرد. یادگار سنتهای از دست رفته من . تو . ما.....!
 
 

تو از دیدنت محرومم کردی و فکر کردی:

تو از دیدنت محرومم کردی و فکر کردی:

 

از دل برود هر آنکه از دیده برفت

 

و به ناباوری و غصه من خندیدین

 

و آه ای  کسی که دلم را بردی 

 

کاش هیچ وقت ندیده بودمت...

 

 و کاش می آمدی و می دیدی

 

که در این عرصه دنیای بزرگ

 

چه غم آلوده جدایی هایی ست

 

و بدانی که....

 

از دل نرود هر آنکه از دیده برفت

tifooses.mihanblog.com

 

ای کاش هیچ وقت ندیده بودمت

کاش آن شب باران نمی آمد

                       کاش من اینقدر باران را دوست نمی داشتم

                                                      کاش آن شب به بهانه قدم زدن زیر باران بیرون نمی زدم

اما آن شب باران بارید

                     و من زیر باران قدم زدم

                                                               و تو آمدی

زیر باران دیدمت

                 اما کاش نمی دیدمت

باران می بارید

به وسعت تمام آسمان

                     و من تو را با تمام زلال بودنت دیدم

چقدر شبیه باران بودی

                                        و کاش من اینقدر باران را دوست نمی داشتم